تیزپروازلغتنامه دهخداتیزپرواز. [ پ َرْ ] (ص مرکب ) تیزپر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : تغدری مرغی است بغایت تیزپرواز. (حبیب السیر از یادداشت ایضاً). رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
تیزپروازیلغتنامه دهخداتیزپروازی . [ پ َرْ ] (حامص مرکب ) سرعت طیراو عمل پرواز کردن به تندی و سرعت . (ناظم الاطباء).
جره بازفرهنگ فارسی عمیدباز نرِ تیزپرواز: ◻︎ بر اوج فلک چون پَرَد جرهباز / که در شهپرش بستهای سنگِ آز؟ (سعدی۱: ۱۴۵).
تیزپروازیلغتنامه دهخداتیزپروازی . [ پ َرْ ] (حامص مرکب ) سرعت طیراو عمل پرواز کردن به تندی و سرعت . (ناظم الاطباء).