تیزگفتارلغتنامه دهخداتیزگفتار. [ گ ُ ] (ص مرکب ) بی باک و گستاخ در سخن . دلیر و جسور در گفتن مطلبی : بدین برز بالای این پهلوان بدین تیزگفتار و روشن روان . فردوسی .رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
تیزگویالغتنامه دهخداتیزگویا. (ص مرکب ) تیزگفتار. که سخن تند گوید. درشت سخن : ز جنگ آوران تیزگویا مبادچو باشد دهد بی گمان سر بباد. فردوسی .رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.