تیلرفرهنگ فارسی معین(لِ) [ انگ . ] (اِ.) تراکتور کوچکی که راننده به دنبال آن می رود و آن را هدایت می کند و از آن برای انجام کارهای سبک در مزارع استفاده می شود.
تلگیرلغتنامه دهخداتلگیر.[ ت ُ ] (نف مرکب ) در تداول عامه آنکه علاج خلاشمه کندو غالباً این کار زنان را باشد. زنی که لپه و نخود و مانند آن که در خیشوم شیرخواری ماند بیرون کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تل گرفتن شود.
تایلرلغتنامه دهخداتایلر. [ ل ُ ] (اِخ ) بروک . ریاضی دان مشهور انگلیسی است که در سال 1685 م . در «ادمونتون » متولد شد و بسال 1731 در «لندن » درگذشت . وی مدتی از دوران اولیه ٔ زندگی خود را بترتیب ، صرف مطالعه در موسیقی ، نقاشی
تایلرلغتنامه دهخداتایلر. [ ل ُ ] (اِخ ) جان . شاعر انگلیسی (1580-1653 م .). چون مرد فقیری بود بخدمت ناخدایی درآمد و بهمین سبب وی را «شاعر آب » لقب دادند. و در سال 1642 م . با پس اندازی که کرده
تایلرلغتنامه دهخداتایلر. [ ل ُ ] (اِخ ) فردریک ونسلو. مهندس و اقتصاددان آمریکائی است که در سال 1856 م . در «ژرمانتون » متولدو بسال 1915 در «فیلادلفی » درگذشت . وی در سال 1900 بسبب کشف فولادهای
تایلرلغتنامه دهخداتایلر. [ ل ُ ] (اِخ ) بارون ایزیدور ژوستن سه ورن . نویسنده و هنرمند فرانسوی است که بسال 1789 م . در بروکسل از یک خانواده ٔ انگلیسی متولد شد و در سال 1879 در پاریس درگذشت . نخست آجودان ژنرال «اورسه » در اسپانی
vilerدیکشنری انگلیسی به فارسیتیلر، بد اخلاق، زننده، پست، فرومایه، فاسد، دون، بدطینت، شرم اور، بدصفت، خسیس