تیماویلغتنامه دهخداتیماوی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به تیماء که بلدی است از بلاد تبوک در نصف طریق شام . (از سمعانی ). رجوع به تیماء شود.
تیماولغتنامه دهخداتیماو.(اِ) بلادت باشد و آن تعطیل قوت نفس ناطقه است بی آنکه تقصیری در خلقت آن شده باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). در برهان آمده در فرهنگها نیافتم . (انجمن آرا) (آنندراج ). بلادت و کندی ذهن . (ناظم الاطباء).
تمایحلغتنامه دهخداتمایح . [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) پیچ پیچان رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تمایل . (از اقرب الموارد).
طماحلغتنامه دهخداطماح . [ طِ ] (ع اِمص ) سرکشی ، یُقال : فرس فیه طِماح . || نافرمانی زن از شوی . (منتهی الارب ).