دیکشنری عربی به فارسی
جست وخيز کردن , رقاصي کردن , ريختن , دم کردن , القاء کردن , بر انگيختن , ريزش , پاشيدن , تراوش بوسيله ريزش , مقدار ريزپ چيزي , ريزش بلا انقطاع ومسلسل , روان ساختن , افشاندن , جاري شدن , باريدن , پر بودن , فراوان بودن , بارور بودن , زاييدن