تطودلغتنامه دهخداتطود. [ ت َ طَوْ وُ ] (ع مص ) گرد گردیدن و رفتن در جهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تطویف . تطوید. (اقرب الموارد). و رجوع به این دو کلمه شود.
تطویدلغتنامه دهخداتطوید. [ ت َطْ ] (ع مص ) بسی فاوا گشتن در کوهها و خفتن و مست گردانیدن شراب . (تاج المصادر بیهقی ) . سرگردان گردیدن و رفتن و درآمدن در کوهها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تطود. تطویف . (اقرب الموارد).
تأثثلغتنامه دهخداتأثث . [ ت َ ءَث ْ ث ُ ] (ع مص ) اثاث گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بسیار شدن کالا. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || یافتن مال را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تأثیثلغتنامه دهخداتأثیث . [ ت َءْ ] (ع مص ) پی سپر و آسان و بمراد کردن کاری را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
تأطیدلغتنامه دهخداتأطید. [ ت َءْ ] (ع مص ) ثابت داشتن ، چنانکه ملک مالکی و مملکت و فرمانروائی شاهی را: اطد اﷲ ملکه ؛ ثابت دارد خدا ملک او را. (از منتهی الارب ) (از قطرالمحیط) (از ناظم الاطباء). و رجوع به تؤطید شود.
ثطاطتلغتنامه دهخداثطاطت .[ ث َ طَ ] (ع مص ) ثَطط. کوسه گردیدن . || گران شکم شدن . || ریخ زدن . (منتهی الارب ).