ثناخواندنلغتنامه دهخداثناخواندن . [ ث َ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) مدح کردن : از آن پس ثنا خواند بر شهریارچنان چون بود درخور نامدار. فردوسی .همانکه آنش ثنا خواند اینش لعنت کردبسوی آن حجری بود و سوی ای