جوزاکلغتنامه دهخداجوزاک .[ ج َ / جُو ] (اِمص ) غصّه خوردن و اندوهگین شدن . (برهان ) (آنندراج ). از جوز (جوزیدن ) + َاک (پسوند) نظیر خوراک ، پوشاک ، سوزاک . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
زهزاقلغتنامه دهخدازهزاق . [ زَ ] (ع اِمص ) اسم است زهزقة را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). نوازش مادر بچه را و برجهانیدن و بازی کردن با وی . (ناظم الاطباء). || سخت خندیدن . (ناظم الاطباء). رجوع به زهزقة شود.
زیگزاکفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِ.) 1 - نوعی دوخت دندانه دار شبیه به هفت و هشت های به هم پیوسته . 2 - مسیر یا امتدادی به صورت هفت و هشت .