جاخالی انداختنفرهنگ فارسی معین(اَ تَ) [ فا - ع . ] (مص ل .) در بازی والیبال توپ را به نقاطی که حریف خالی کرده است انداختن .
جاخالیفرهنگ فارسی معین[ فا - ع . ] (اِ.) 1 - جایی که در آن چیزی یا کسی نباشد. 2 - قسمت سفید و بدون نوشته ای از کاغذ که هنگام حذف حرف یا کلمه یا عبارتی معمولاً نقطه چین نشان داده می شود. 3 - هدیه ای که بعد از رفتن کسی به مسافرت یا رفتن دختر به خانة بخت برای خانواده اش می برند.
جاخالی رفتنلغتنامه دهخداجاخالی رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) بدیدار خانواده ٔ مسافر رفتن پس از سفر کردن کسی از خانواده .
جاخالیفرهنگ فارسی معین[ فا - ع . ] (اِ.) 1 - جایی که در آن چیزی یا کسی نباشد. 2 - قسمت سفید و بدون نوشته ای از کاغذ که هنگام حذف حرف یا کلمه یا عبارتی معمولاً نقطه چین نشان داده می شود. 3 - هدیه ای که بعد از رفتن کسی به مسافرت یا رفتن دختر به خانة بخت برای خانواده اش می برند.
جاخالیفرهنگ فارسی معین[ فا - ع . ] (اِ.) 1 - جایی که در آن چیزی یا کسی نباشد. 2 - قسمت سفید و بدون نوشته ای از کاغذ که هنگام حذف حرف یا کلمه یا عبارتی معمولاً نقطه چین نشان داده می شود. 3 - هدیه ای که بعد از رفتن کسی به مسافرت یا رفتن دختر به خانة بخت برای خانواده اش می برند.