دادوفریاد، غریو، غلغله، هلهله، هیاهو
قشقرق، جاروجنجال، آبروریزى.
ازدحام کردن، جاروجنجال راه انداختن
ازدحام، جاروجنجال ≠ سکوت
۱. جایی که در آن سروصدا بسیار باشد.۲. کسی که جاروجنجال بسیار کند.
کسی که جاروجنجال راه بیندازد و مردم را هو بکند.