جارچیان جزایری اندازلغتنامه دهخداجارچیان جزایری انداز. [ ن ِ ج َ ی ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جماعتی از مستخدمین دیوان دوره ٔ صفویه که تحت نظر وزیر سردار غلامان انجام وظیفه میکرده اند. (تذکرة الملوک چ 2 ص 38). و رجوع به کتاب مذکور شود.<b
زاریانلغتنامه دهخدازاریان . (اِخ ) قریه ای است در یک فرسخی مرو. از آنجا است ابوالرضابن رجاء زاریانی . (از انساب سمعانی ). و رجوع به معجم البلدان و زاریانی شود.
زایرانلغتنامه دهخدازایران . [ ی ِ ] (اِ) ج ِ زایر به فارسی : عطای تو بر زایران شیفته است سخای تو بر شاعران مفتتن . فرخی .مالی بزایران و شاعران بخشید.(تاریخ بیهقی ص 422).
زیارانلغتنامه دهخدازیاران . (اِخ ) دهی از دهستان فشگلدره ٔ بخش آبیک شهرستان قزوین است که 1279 تن سکنه دارد. در دوهزارگزی این روستا معدن زغال سنگ است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
زیاریانلغتنامه دهخدازیاریان . (اِخ ) آل زیار. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به لباب الالباب چ لیدن ج 2 ص 18 و آل زیار در همین لغت نامه شود.
جارچیانلغتنامه دهخداجارچیان . (اِ مرکب ) ج ِ جارچی . منصبی از مناصب دیوان در دوره ٔ صفویه . (تذکرة الملوک صص 14 - 15).
جارچیانلغتنامه دهخداجارچیان . (اِ مرکب ) ج ِ جارچی . منصبی از مناصب دیوان در دوره ٔ صفویه . (تذکرة الملوک صص 14 - 15).