جسارتلغتنامه دهخداجسارت . [ ج َ رَ ] (اِخ ) (پسر...) مقصود از آن خشیارشا پسر داریوش است . صاحب تاریخ ایران باستان آرد: وقتی آنها (یعنی پارسیها) سواحل مقدس دیان و سی نوزور را با کشتیهای خود بپوشانند و شهر نامی آتن را غارت کنند، انتقام خدایان ، اهانت ،پسر جسارت را (یعنی خشیارشا پسر داریوش را) که
جسارتلغتنامه دهخداجسارت . [ ج َ رَ ] (ع اِمص ) جسارة. گستاخی و تجاوز از حد خود. تهور و دلیری . (از ناظم الاطباء). دلیری . (منتخب و شارح از غیاث اللغات و آنندراج ). و فاضل نوشته که جسارت بمعنی تجاوز و گذشتن است لهذا پل را جسر گویند که بدان تجاوز واقع شود، چون در دلیری تجاوز از حد خود میشود، لهذ
جاشریةلغتنامه دهخداجاشریة. [ ش ِ ری ی َ ] (ع اِ) شراب صبوحی . (منتهی الارب ). شراب که به وقت صبح خورند. (مهذب الاسماء). || نیمروز. || صبح . || طعامی است . || (اِخ ) نام زنی . || (اِخ ) قبیله ای است از عرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || صبحانه . زیر قلیانی : فقال لی یا ا