جامعهپذیری سازمانیorganizational socializationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که از طریق آن کارمندان جدید با فرهنگ سازمان همسو و هماهنگ میشوند
جامعهپذیری سیاسیpolitical socializationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که ازطریق آن شخص با قبول فرهنگ سیاسی جامعه و عمل به آن مورد پذیرش جامعه قرار میگیرد
بازتولید فرهنگیcultural reproductionواژههای مصوب فرهنگستانبازآفرینی ارزشها یا مؤلفههای فرهنگی گذشته ازطریق فرایند جامعهپذیری
sociabilitiesدیکشنری انگلیسی به فارسیاجتماعی، جامعه پذیری، قابل معاشرت بودن، معاشرت، خوش مشربی، معاشرت پذیری
مردمآمیزیsociabilityواژههای مصوب فرهنگستاننیاز یا تمایل به جستن همنشین و دوست و روابط اجتماعی متـ . جامعهپذیری
جامعهپذیری سازمانیorganizational socializationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که از طریق آن کارمندان جدید با فرهنگ سازمان همسو و هماهنگ میشوند
جامعهپذیری سیاسیpolitical socializationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که ازطریق آن شخص با قبول فرهنگ سیاسی جامعه و عمل به آن مورد پذیرش جامعه قرار میگیرد