لغتنامه دهخدا
جهان افروز. [ ج َ اَ ] (نف مرکب ) جهان افروزنده . روشن کننده ٔ جهان : خورشید جهان افروز. صبح جهان افروز کِلّه ٔ ظلمانی از پیش برداشت . (کلیله و دمنه ).عدل شمعی بود جهان افروزظلم شد آتشی ممالک سوزعدل بازوی شه قوی داردقامت ملک مستوی دارد.