جاودانیلغتنامه دهخداجاودانی . [ وِ ] (ص نسبی ) ابدی . سرمدی . همیشگی . خالد. مخلد. مؤبد. دائمی . جاوید : چنین است رسم سرای سپنج نمانی در او جاودانی مرنج . فردوسی .خرد زنده ٔ جاودانی شناس خرد مایه ٔ زندگانی شناس . <p class="au
جاودانیلغتنامه دهخداجاودانی . [ وِ ] (ص نسبی ) ابدی . سرمدی . همیشگی . خالد. مخلد. مؤبد. دائمی . جاوید : چنین است رسم سرای سپنج نمانی در او جاودانی مرنج . فردوسی .خرد زنده ٔ جاودانی شناس خرد مایه ٔ زندگانی شناس . <p class="au
جاودانیلغتنامه دهخداجاودانی . [ وِ ] (ص نسبی ) ابدی . سرمدی . همیشگی . خالد. مخلد. مؤبد. دائمی . جاوید : چنین است رسم سرای سپنج نمانی در او جاودانی مرنج . فردوسی .خرد زنده ٔ جاودانی شناس خرد مایه ٔ زندگانی شناس . <p class="au
خواب جاودانیلغتنامه دهخداخواب جاودانی . [ خوا / خا ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواب ابدی . کنایه از مرگ است . خواب جاوید. رجوع به خواب جاوید شود.
جاودانیلغتنامه دهخداجاودانی . [ وِ ] (ص نسبی ) ابدی . سرمدی . همیشگی . خالد. مخلد. مؤبد. دائمی . جاوید : چنین است رسم سرای سپنج نمانی در او جاودانی مرنج . فردوسی .خرد زنده ٔ جاودانی شناس خرد مایه ٔ زندگانی شناس . <p class="au