جاودانیلغتنامه دهخداجاودانی . [ وِ ] (ص نسبی ) ابدی . سرمدی . همیشگی . خالد. مخلد. مؤبد. دائمی . جاوید : چنین است رسم سرای سپنج نمانی در او جاودانی مرنج . فردوسی .خرد زنده ٔ جاودانی شناس خرد مایه ٔ زندگانی شناس . <p class="au
بیش بقالغتنامه دهخدابیش بقا. [ بی ب َ ] (ص مرکب ) با بقای بیشتر. بیشتر در بقا. بیش در جاویدانی بودن : پیش وجود همه آیندگان بیش بقای همه پایندگان .نظامی .
امردادفرهنگ فارسی معین(اَ مُ یا مِ) 1 - ( اِ.)مرداد. 2 - (ص .) بی - مرگی ، نام یکی از هفت امشاسپندان ، نماد جاویدانی اهورامزدا. نام هفتمین روز از هر ماه شمسی و نیز نام ماه پنجم از هر سال خورشیدی .
فرشته زادهلغتنامه دهخدافرشته زاده . [ ف ِ رِ ت َ / ت ِ دَ / دِ ](اِخ ) نام یکی از پیروان فضل اﷲ حروفی و از فرقه ٔ بکتاشیه است که کتابهای ضاله ٔ خود را به نام جاویدان انتشار میدادند. فرشته زاده جاویدانی به نام عشق نامه دارد. رجوع به
زنده نامیلغتنامه دهخدازنده نامی . [ زِ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) نیکنامی . خوشنامی . جاویدانی نام : خوب کرداری ز بهر زنده نامی کرده اندزنده نامی بهتر است از زندگی لحم و عظام . سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).<
کیزرلینگلغتنامه دهخداکیزرلینگ . [ ک َ / ک ِ زِ ] (اِخ ) هرمان (کنت فُن ...). فیلسوف و ادیب آلمانی (1880 - 1946 م .) که سفرهایی به شرق کرد و مکتب فرزانگی را در شهر دارمشتات بنیان گذاشت . او راست :