جأزلغتنامه دهخداجأز. [ ج َءْزْ ] (اِخ ) کوه بلندی است در سرزمین بلقین بن جسر و آن کوه بلند و درازی است که قله ٔ آنرا به چشم نتوان دید. (از معجم البلدان ).
محصول فروشیcash crop, cash grainواژههای مصوب فرهنگستانمحصولی که زارعان مستقیماً و بهآسانی آن را به فروش میرسانند و به مصارف دیگر از قبیل تغذیۀ دام نمیرسد
لرزهیاب بالای چاهuphole geophone, shotpoint seis, bug 3, uphole seisواژههای مصوب فرهنگستانلرزهیاب مستقر در نزدیکی دهانۀ چال انفجار
جازفرهنگ فارسی عمید۱. نوعی موسیقی سیاهان امریکا که با سازهای بادی و کوبهای اجرا میشود. Δ در قرن ۱۹ میلادی متداول گردید و بیانکنندۀ احساسات تند و تٲثرات سیاهان از قیود بندگی و غربت بود. سپس بهتدریج در سراسر امریکا و کشورهای اروپا شایع شد.۲. یکی از آلات موسیقی کوبهای که از چند طبل و سنج ساخته شده است.
جازمفرهنگ فارسی عمید۱. جزمکننده؛ قصدکننده.۲. کسی که در قصد خود تردید نداشته باشد؛ قاطع.۳. هریک از عوامل جزم کلمه.