خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جدت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جدت
/jeddat/
معنی
۱. نو شدن؛ نو بودن.
۲. [مقابلِ کهنگی] نویی؛ تازگی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تازگی، طراوت، نوی
۲. توانگری، دارایی، مال ≠ کهنگی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جدت
لغتنامه دهخدا
جدت . [ ج ِدْ دَ ] (ع مص ) نو شدن . (غیاث اللغات ). || تازگی ونوی . (غیاث اللغات ). مقابل قدم . (یادداشت مؤلف ).
-
جدت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تازگی، طراوت، نوی ۲. توانگری، دارایی، مال ≠ کهنگی
-
جدت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: جدّة] [قدیمی، مجاز] jeddat ۱. نو شدن؛ نو بودن.۲. [مقابلِ کهنگی] نویی؛ تازگی.
-
جدت
فرهنگ فارسی معین
(جَ دَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - نو بودن ، تازگی . 2 - توانگری .
-
واژههای همآوا
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج َ دْ دَ ] (ع اِ) مادر پدر.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). مادربزرگ . جدة پدری . || مادر مادر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مادر کلان . (زمخشری ). مادر مهین . جده ٔمادری . آئ...
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج َدْ دَ ] (اِخ ) شهری است [ به عربستان ] از مکه بر کران دریا نهاده آبادان و خرم . (حدود العالم ).در الموسوعه چنین آمده : جده یکی از بنادر بزرگ و پایتخت کشور عربستان سعودی است که در ساحل بحر احمر قرار دارد و حاجیانی که از راه دریا می آیند بدان...
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج ُدْ دَ ] (اِخ ) ابن الاشعر. از رجال عرب است . (از حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 109).
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج ُدْ دَ ] (اِخ ) ابن حزم بن ریان بن حلوان بن عمران بن الحاف بن قضاعه از رجال کهن عرب است .(از معجم البلدان ) (حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 109).
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج ُدْ دَ ] (اِخ ) شهری است به ساحل دریای مکه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ). شهری قدیم بر ساحل دریای احمر وگویند آن شهر را ایرانیان بنا کرده اند. در خارج شهرآبگیرهای قدیمی وجود دارد و چاههائی در وسط سنگهای سخت حفر کر...
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج ُدْ دَ ] (اِخ ) قومی است از اشاعره . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
oxygeusia
پزشکی
جدت حس چشائی
-
نوی
واژگان مترادف و متضاد
بداعت، تازگی، تجدید، جدت، طرفگی ≠ کهنگی
-
طراوت
واژگان مترادف و متضاد
تازگی، تری، جدت، خرمی، شادابی، غضاضت، نداوت، نزهت ≠ پژمردگی