خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جذبه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جذبة
لغتنامه دهخدا
جذبة. [ ج َ ذَ ب َ ] (ع اِ)یکی از جَذِب . || کشش و ربایش . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || مسافت بعید. (آنندراج ). || یک تاب از ریسمان که زنان بدوک دهند. (آنندراج ). || خشم و غضب و قهر و تندی . (ناظم الاطباء). || عرضه و میل و اراده ٔ ازروی استواری و...
-
جذبه داشتن
لغتنامه دهخدا
جذبه داشتن . [ ج َ ب َ / ب ِ / ج َ ذَ ب َ / ب ِ ت َ ] (مص مرکب ) هیبت داشتن . دارا بودن صفتی که مردم به آن احترام نهند. و رجوع به جَذبَه شود.
-
جستوجو در متن
-
دل بردگی
لغتنامه دهخدا
دل بردگی . [ دِ ب ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت دل برده . عشق . محبت . بیخودی . وجد. جذبه : خواندن بی درد از افسردگیست خواندن بادرد از دل بردگیست . مولوی .ای حیات عاشقان در مردگی دل نیایی جز که در دلبردگی . مولوی .رجوع به دل برده و دل بردن شود.
-
صدرالدین
لغتنامه دهخدا
صدرالدین . [ ص َ رُدْ دی ] (اِخ ) (میر...) مجذوب . در مزار میرفخر منزل داشت و در اوایل حال بکسب کمال مشغول بود و به آن مشعوف . چون تحصیل کمال نمود جذبه ای از عالم غیب باو رسید و او را از خودی خود برهانید. و از غم و الم خودی خلاص گردانید و چون جذبه بر...
-
شادو
لغتنامه دهخدا
شادو. [ دُ ] (اِخ ) زونو ریدولفو. پسر ارشد یوهان گوتفرید شادو، مجسمه ساز آلمانی . بسال 1786 م . در رم تولد و به سال 1822م . وفات یافت . در پرتو عده ای از آثار خود که دارای جذبه ٔ شاعرانه اند معروف شد. از جمله ٔ این آثار: «سقراط در نزد تئودوتا» و نقش ...
-
کشانیدن
لغتنامه دهخدا
کشانیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص ) کشیدن فرمودن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کشیدن کنانیدن . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). کشاندن . به کشیدن داشتن . || کشیدن : همان که شوق طوافش مرا بطوفان دادبه نیم جذبه کشاند ز ورطه ام بکنار. عرفی (از آنندراج ). || من...
-
احمد قره جه
لغتنامه دهخدا
احمد قره جه . [ اَ م َ دِ ق َ رَج َ ] (اِخ ) وی از خاندان یکی از فرمانروایان ایران است . در جوانی در اثر جذبه ای ترک یار و دیار گفت و شیفته سار سر بصحراها نهاد و عاقبت در اوائل تأسیس دولت عثمانی بآسیای صغیر رسید و در نزدیکی آقحصار بمحلی مقیم گشت و ب...
-
شنگبیز
لغتنامه دهخدا
شنگبیز. [ ش َ ] (اِ) شنگویز. (از جهانگیری ). شنگویل . شنگبیل . (رشیدی ). ژنگویز. ژنگویل . ژنگبیل . (آنندراج ). زنجبیل . شرابی باشد که از درخت خرما حاصل شود و به زبان پهلوی زنجبیل را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). جهانگیری و برهان گفته اند که...
-
نامی خیرآبادی
لغتنامه دهخدا
نامی خیرآبادی . [ ی ِ خ َ ] (اِخ ) (مولوی حاجی ...) تراب علی ،متخلص به نامی . از پارسی گویان هند است و به روایت مؤلف تذکره ٔ نتایج الافکار: در خیرآباد لکهنو تولد یافت ، سپس به کلکته رفت و از آنجا سفری به ایران و عربستان کرد و سرانجام به مدرس بازگشت ...
-
صراف
لغتنامه دهخدا
صراف . [ ] (اِخ ) شیخ ابراهیم بن حسین .یکی از کبار مشایخ دور سلطان محمد و مریدان آق شمس الدین است . اصلاً از سیواس و مدرس مدرسه ٔ «خوند خاتون »در قیصریه بود بعداً فهمید که یکی از شرایط این وظیفه حنفی المذهب بودن است و وی خود شافعی بود، پس ترک مدرسه ر...
-
فصیحی
لغتنامه دهخدا
فصیحی . [ ف َ ] (اِخ ) گویندبه علوم رسمیه ربطی داشته و تخلص به اسم میکند. اکثر اوقات با فقرا و درویشان هم صحبت بود. و معشوق هم به او میل کلی داشته و این بیت شاهد معین معنی است :جذبه ٔ عشق بحدی است میان من و یارکه اگر من نروم او بطلب می آید. (از آتشکد...
-
نجات
لغتنامه دهخدا
نجات . [ ن ِ ] (اِخ ) عبدالعالی (یا عبدالعال ) (میر...) ، فرزند میر محمدمؤمن حسینی . از شاعران قرن دوازدهم هجری [ معاصر با حزین و نصرآبادی ] و از منشیان و مستوفیان بنام عهد صفوی است . وی مدتی سمت کتابداری در کتابخانه ٔ شاه سلطان حسین صفوی داشته و به...
-
باباسودائی
لغتنامه دهخدا
باباسودائی .[ س َ ] (اِخ ) خواندمیر آرد: از ولایت ابیورد بود و نخست خاوری تخلص مینمود ناگاه جذبه ای بوی رسیده و مدتی سروپای برهنه در کوه و صحرا میگردید. چون نوبت دیگر بحال خویش آمد سودائی تخلص کرد و پیوسته در مدح میرزا بایسنقر قصاید غرا بنظم می آورده...
-
نصراﷲ سنجانی
لغتنامه دهخدا
نصراﷲ سنجانی . [ ن َ رُل ْ لا هَِ س ِ ] (اِخ ) امیر قوام الدین ، از احفاد رکن الدین محمودشاه سنجان ، و از مشایخ قرن هشتم و نهم است و «در بدایت حال در سلک شرکاء قریه ٔ سنجان که داخل ولایت خواف است انتظام داشت وبه نگاه داشتن نسخه ٔ جمع و خرج ... آن قری...