جذعاتلغتنامه دهخداجذعات . [ ج َ ذَ ] (ع اِ) ج ِ جَذَعَة. (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (اقرب الموارد). رجوع به جذعة شود.
جدعویدلغتنامه دهخداجدعوید. [ ج َ ع َ ] (اِخ ) نام بتی است از بتهای اعراب جنوبی و جد به معنی بخت و عوید نام طائفه ای است . (از تاریخ اسلام دکتر فیاض ص 36).
زهدیاتلغتنامه دهخدازهدیات . [ زُ دی یا ] (ع اِ) ج ِ زهدیه . آنچه درباره ٔ زهد و پارسائی گفته ونوشته شده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زهد شود.
زیاداتلغتنامه دهخدازیادات . (ع اِ) ج ِ زیادة. (ناظم الاطباء). ج ِ زیادت (زیادة). افزونیها و بیشیها. (فرهنگ فارسی معین ) : و این زیادات است و نقصانات و آنچه از پس به حاصل آید دورترین حدی باشد که بدو توانند رسیدن از عمر. (التفهیم بیرونی ص 521</sp
یزدادلغتنامه دهخدایزداد. [ ی َ ] (اِخ ) پسرخسرو انوشیروان و پدر مهان دخت که مادر فیروز پادشاه ساسانی بوده است . (از مجمل التواریخ والقصص ص 83).