جراباذلغتنامه دهخداجراباذ. [ ج ُ ] (اِخ ) از دهات مرو است و مردم آنجا آن را کراباذ گویند. (از معجم البلدان ). در مرآت البلدان جراباد با دال مهمله ضبط شده است . رجوع به جراباد شود.
جیرآبادلغتنامه دهخداجیرآباد. (اِخ ) دهی است ازدهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد دارای 160 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
زرآبادلغتنامه دهخدازرآباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودبار است که در بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین واقع است و 1116 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
زیرآبادلغتنامه دهخدازیرآباد. (اِخ )دهی از دهستان نقاب است که در بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع است و 388 تن سکنه دارد. مزار پیر خواجه نجم الدین در این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). رجوع به تاریخ غازان چ کارل یان ص <spa
جراباذیلغتنامه دهخداجراباذی .[ ج ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به جراباذ که قریه ای است از قراء مرو. (از الانساب سمعانی ) (معجم البلدان ).
جراباذیلغتنامه دهخداجراباذی . [ ج ُ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ، مکنی به ابوبکر. محدث بود. وی از محمودبن عبداﷲ سعدی روایت کند و قاضی ابوبکر احمدبن محمدبن ابراهیم صدفی از او روایت دارد. (از معجم البلدان ).
جراباذیلغتنامه دهخداجراباذی .[ ج ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به جراباذ که قریه ای است از قراء مرو. (از الانساب سمعانی ) (معجم البلدان ).
جراباذیلغتنامه دهخداجراباذی . [ ج ُ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ، مکنی به ابوبکر. محدث بود. وی از محمودبن عبداﷲ سعدی روایت کند و قاضی ابوبکر احمدبن محمدبن ابراهیم صدفی از او روایت دارد. (از معجم البلدان ).