لغتنامه دهخدا
جردبان . [ ج َ دَ ] (معرب ، ص ، اِ) معرب گرده بان یعنی نگاهبان نان . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (المعرب جوالیقی ). نگاهبان گرده آن که دست بر سر طعام نهد تا کسی نخورد. (آنندراج ) (از المعرب جوالیقی ) : اذاماکنت فی قوم شهاوی فلاتجعل شمالک جردب