جردین قلعهلغتنامه دهخداجردین قلعه . [ ج َ ق َ ع َ ] (اِخ ) از نواحی جوزجان است . رجوع به تاریخ سیستان حاشیه ٔ ص 353 و ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی ص 206 شود.
زردینلغتنامه دهخدازردین . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه که در بخش نیر شهرستان یزد واقع است و 873 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
زردینلغتنامه دهخدازردین . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان اوچ تپه است که در بخش ترکمان شهرستان میانه واقع است و 215 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
پجردنلغتنامه دهخداپجردن . [ پ ِ ج ُ دَ] (مص ) در زبان عوام پرستاری و نهایت مواظبت کردن از روی مهربانی چیزی یا کسی را. پرستاری پیر و بیمار و طفل کردن . و اصل بجرمق زبان آذری ، این کلمه است .
جریدنلغتنامه دهخداجریدن . [ ج ِ دَ ] (مص ) در تداول عامه ، پاره شدن بدرازا. جر خوردن . دریدن بدرازا. (یادداشت مؤلف ).
دولوجردینلغتنامه دهخدادولوجردین . [ دُ ل ُ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان . واقع در 8هزارگزی رزن . دارای 236 تن سکنه است . آب آن از قنات و در فصل خشکی اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span