جرزدانلغتنامه دهخداجرزدان . [ ج َ رَ ] (اِ مرکب ) نوعی لباس است : خرقه پوش ارچه شد از مفرش مرکب عاری خوب و مرغوب جرزدان و عصایی دارد. نظام قاری .شد دلق و جرزدانش روزی و قبا چمته در دایره ٔ قسمت اوضاع چنین باشد. <p class="auth
سرطان بحريدیکشنری عربی به فارسیخرچنگ , برج سرطان , خرچنگ گرفتن , جرزدن , عصباني کردن , عصباني شدن , باعث تحريک وعصبانيت شدن , ادم ترشرو , کج خلق
جرزنلغتنامه دهخداجرزن . [ ج ِزَ ] (نف مرکب ) در تداول عامه جرزننده . آنکه در بازی قمار و معامله دغل کند. رجوع به جر و جرزدن شود.
جرزنندهلغتنامه دهخداجرزننده . [ ج ِ زَ ن َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) در تداول عامه جرزن . آن که درقمار و معامله دغل کند. کسی که پس از قبول قراردادی آن را انکار کند. رجوع به جر و جرزدن و جرزن شود.