زرسانلغتنامه دهخدازرسان . [ زَ ] (اِ مرکب ، ص مرکب ) زرمانند. || ریزه و پاره ٔ زر. || گلابتون و رشته ٔ زر و تار زر. (ناظم الاطباء).
جراشانلغتنامه دهخداجراشان . [ ] (اِخ ) شهری است به اسبزار در خراسان ، جایی بانعمت است و مردمان او خوارج اند و جنگی . (حدود العالم ).
رحوبلغتنامه دهخدارحوب . [ رَ ] (اِخ ) شهر دیگری که به بنی اشیر و بنی جرشون منسوب شد. (قاموس کتاب مقدس ).
زارحلغتنامه دهخدازارح . [ رَ ] (اِخ ) شخصی لاوی از بنی جرشون . (یکم تواریخ ایام 6:21 و 41) (قاموس کتاب مقدس ).
جرشوملغتنامه دهخداجرشوم . [ ] (اِخ ) مصحف جرشون بن لاوی است . اول تواریخ ایام 6: 16 و 17 و 15: 7. (از قاموس کتاب مقدس ).
لاویلغتنامه دهخدالاوی . (اِخ ) نام یکی از دوازده سبط یعقوب . نام پسر سومین یعقوب است از لیئه و جهت نامیده شدنش به این اسم این بود که گفت الان شوهرم با من قرین خواهد شد (پیدایش 29:34) علی الجملة لاوی و برادر وی شمعون بودند که