جرغ جرغلغتنامه دهخداجرغ جرغ . [ ج ِ ج ِ ] (اِ صوت ) آواز شکستن انگشتان که برای رفع ماندگی ، انگشت کنند و مانند آن . (یادداشت مؤلف ). جِرِغ جِرِغ . رجوع بکلمه مزبور شود.
جرغ جرغلغتنامه دهخداجرغ جرغ . [ ج ِ رِ ج ِرِ ] (اِ صوت ) جِرِغ جِرِغ ؛ آواز شکستن انگشتان و مانند آن . (یادداشت مؤلف ). رجوع بکلمه ٔ مزبور شود.
جرغلغتنامه دهخداجرغ . [ ] (اِخ ) نام نهری است بنزدیک بخارا که از شهر می آمد و بجرغ می رسید و آن را سیراب میکرد و افزونی آن به نهر شهر برمیگشت . (از احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ص 110).
جرغلغتنامه دهخداجرغ . [ ] (اِخ ) نام نهری است بنزدیک بخارا که از شهر می آمد و بجرغ می رسید و آن را سیراب میکرد و افزونی آن به نهر شهر برمیگشت . (از احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ص 110).