جرفیلغتنامه دهخداجرفی . [ ج ُر ] (اِخ ) احمدبن ابراهیم . راوی بود. وی از حافظ ابوالقاسم بن عبدالوارث شیرازی استماع حدیث کرد. (از لباب الانساب ) (از معجم البلدان ).
ظریفیلغتنامه دهخداظریفی . [ ظَ ] (اِخ ) (شیخ عمرافندی ) از شعرای متأخر عثمانی و از مشایخ طریقت سعدیّة، از مردم روسچق . وفات 1210 هَ . ق .
ظریفیلغتنامه دهخداظریفی . [ ظَ ] (اِخ ) (محمدبیگ ) از مردم ساوه و مرید حریفی است به زمان شاه طهماسب صفوی . وی به هندوستان رفت و بدانجا حرمت بسیار دید. این بیت از اوست :دوش غوغای سگان تو به گوشم آمدمُردم از رشک که آیا که گذشت از کویت .
ظریفیلغتنامه دهخداظریفی . [ ظَ ] (اِخ ) از شعرای دوره ٔ سلطان بایزیدخان ثانی ، از مردم قصبه ٔ کوینک . (قاموس الاعلام ).
شنجرفیلغتنامه دهخداشنجرفی . [ ش َ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به شنجرف . برنگ شنجرف . (یادداشت مؤلف ). || آلوده به شنجرف . رجوع به شنجرف شود.
عجرفیلغتنامه دهخداعجرفی . [ ع َ رَ فی ی ] (ع ص ) سریع. شتابزده . یقال الجمل عجرفی المشی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).