جرنیلغتنامه دهخداجرنی . [ ] (اِخ ) بلده ای است از نواحی ارمینیه در نزدیکی دبیل که حبیب بن مسلمة فهری آن را گشود. (از معجم البلدان ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
شاهتختهCarina, Car, Keelواژههای مصوب فرهنگستانصورت فلکی جنوبی و بخشی از صورت فلکی کهنکشتی که سهیل، دومین ستارۀ پرنور آسمان، را در بر میگیرد
جرنگ جرنگلغتنامه دهخداجرنگ جرنگ . [ ج ِ رِ ج ِ رِ ] (اِ صوت مرکب ) حکایت صوت مسکوکات طلا یا نقره ، آواز سکه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به جرنگ شود.
جرنیطلغتنامه دهخداجرنیط. [ ج َ ن َ ] (اِ) یک قسم عطر (غالیه )است که در وقت دباغی چرم به کار میرود. (از دزی ).
جرنیطلغتنامه دهخداجرنیط. [ ج َ ن َ ] (اِ) یک قسم عطر (غالیه )است که در وقت دباغی چرم به کار میرود. (از دزی ).