لغتنامه دهخدا
جس ء. [ ج َس ْءْ ] (ع اِ) پوست درشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پوست زبر که به سنگ ریزه ماند. (از متن اللغة). || آب بسته ٔ منجمد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || (اِمص ) درشتی و صلابت . (از متن اللغة). || (مص ) درش