زشکلغتنامه دهخدازشک . [ زُ ] (اِخ )دهی از دهستان شاندیز است که در بخش طرقبه ٔ شهرستان مشهد و 24 هزارگزی شمال باختری طرقبه واقع است و 1185 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
پجشکلغتنامه دهخداپجشک . [ پ ِ ج ِ ] (اِ) طبیب . پزشگ . مُعالج . (مهذب الاسماء): و محمدبن زکریا پجشگ از آنجا [ ری ] بود. (حدود العالم ).
پزشکلغتنامه دهخداپزشک . [ پ ِ زَ / زِ ] (اِ) کسی که بدرد بیماران رسیدگی کند و بتدبیر و دارو شفا بخشد. پزشک .بجشک . طبیب . متطبب . حکیم . آسی . مُعالج : بر روی پزشک زن میندیش چون هست درست بیسیارت . رودکی .<