زعبةلغتنامه دهخدازعبة. [ زَ / زُ ب َ ] (ع مص ) دادن و بریدن برای کسی پاره ای از مال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زعب . (ناظم الاطباء). رجوع به زعب شود.
زعبةلغتنامه دهخدازعبة. [ زُ ب َ ] (ع اِ) پاره ای از مال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
جعبهلغتنامه دهخداجعبه . [ ج َ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) تیردان . ترکش . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). کنانه . شغا. کیش . وفضه : گر نیست به جعبه ش در چون تیر جوابی کس دست نگیرند ز تیر و ز نبالش . ناصرخسرو.</p
جعبهفرهنگ فارسی عمید۱. ظرفی صندوقمانند که از مقوا، چوب، پلاستیک، و امثال آن ساخته میشود.٢. [قدیمی] تیردان؛ ترکش.٣. (موسیقی) [قدیمی] نوعی آلت موسیقی: ◻︎ چون فروراند زخمه بر جعبه / هرکه بشنید گرددش سغبه (مسعودسعد: ۴۶۸).
صندوقفرهنگ فارسی عمید۱. جعبۀ بزرگ چوبی یا فلزی.۲. [مجاز] محل دریافت و پرداخت پول در جاهایی مانند فروشگاه و بانک.۳. [مجاز] خزانه.۴. [قدیمی] ضریحی که از چوب بر روی گور بزرگان ساخته میشود.۵. [قدیمی، مجاز] تابوت.⟨ صندوق پیل: [قدیمی] هودج یا محفظهای که در جنگها بر پشت فیل میگذاشتند و از
صندوقفرهنگ فارسی معین(صَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جعبة بزرگ فلزی یا چوبی که کالای نفیس را در آن گذارند. 2 - محل دریافت یا پرداخت پول در بانک یا هر ادارة دیگر. ج . صنادیق . ؛ ~ پست صندوق هایی که در کوچه و خیابان نصب می شود تا مردم پاکت های محتوی نامه را در آن اندازند. ؛ ~ پستی جعبة کوچک شماره - داری است که در مناطق پستی بر
جعبهلغتنامه دهخداجعبه . [ ج َ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) تیردان . ترکش . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). کنانه . شغا. کیش . وفضه : گر نیست به جعبه ش در چون تیر جوابی کس دست نگیرند ز تیر و ز نبالش . ناصرخسرو.</p
جعبهفرهنگ فارسی عمید۱. ظرفی صندوقمانند که از مقوا، چوب، پلاستیک، و امثال آن ساخته میشود.٢. [قدیمی] تیردان؛ ترکش.٣. (موسیقی) [قدیمی] نوعی آلت موسیقی: ◻︎ چون فروراند زخمه بر جعبه / هرکه بشنید گرددش سغبه (مسعودسعد: ۴۶۸).
جعبهbox 1واژههای مصوب فرهنگستانگُنجایهای صُلب و مکعبشکل با وجوه عمود بر کف، از جنس چوب یا مقوا یا پلاستیک
جعبهلغتنامه دهخداجعبه . [ ج َ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) تیردان . ترکش . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). کنانه . شغا. کیش . وفضه : گر نیست به جعبه ش در چون تیر جوابی کس دست نگیرند ز تیر و ز نبالش . ناصرخسرو.</p
جعبهفرهنگ فارسی عمید۱. ظرفی صندوقمانند که از مقوا، چوب، پلاستیک، و امثال آن ساخته میشود.٢. [قدیمی] تیردان؛ ترکش.٣. (موسیقی) [قدیمی] نوعی آلت موسیقی: ◻︎ چون فروراند زخمه بر جعبه / هرکه بشنید گرددش سغبه (مسعودسعد: ۴۶۸).
جعبهbox 1واژههای مصوب فرهنگستانگُنجایهای صُلب و مکعبشکل با وجوه عمود بر کف، از جنس چوب یا مقوا یا پلاستیک