جحمشلغتنامه دهخداجحمش . [ ج َ م َ ] (ع ص ، اِ) زن گنده پیر کلانسال . (از ذیل اقرب الموارد) (منتهی الارب ). جَحوش . (از ذیل اقرب الموارد). || دور و گویند پنهان . (مهذب الاسماء). || صلب شدید. (ذیل اقرب الموارد).
جعمصلغتنامه دهخداجعمص . [ ] (ع مص ) خرامیدن .به ناز و برتنی راه رفتن . (دزی ). || (ص ) خشن و سخت . || دهقان خشن و درشت . (دزی ).
جحموشلغتنامه دهخداجحموش . [ ج ُ ] (ع ص ، اِ) زن گنده پیر کلانسال . (ذیل اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). جَحمَش . (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد). و رجوع به جحمش شود.
جعامسلغتنامه دهخداجعامس . [ ج ُ م ِ ] (ع ص ) دفعکننده ٔ غائط. کسی که یک بار غائط کند. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).