جفتنلغتنامه دهخداجفتن . [ ج َ / ج ُ ت َ ] (مص ) خم شدن . مایل شدن . انحنا پذیرفتن . منحنی گردیدن . چفتن . (شعوری ). مایل شدن و کج شدن . (ناظم الاطباء). || بدتر از بد شدن کاری . || داربست ساختن از برای تاک . (ناظم الاطباء).
جفتانلغتنامه دهخداجفتان . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبار بخش طرخوران شهرستان اراک در 27هزارگزی شمال باختر طرخوران و 9هزارگزی راه مالرو عمومی . دامنه و معتدل است و 486 تن سکنه دارد.آب
کوه جفتانلغتنامه دهخداکوه جفتان . [ ج ُ ] (اِخ ) دهی ازدهستان بخش شهداد که در شهرستان کرمان واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).