جلدسازیلغتنامه دهخداجلدسازی . [ ج ِ ] (حامص مرکب ) غلاف ساختن کتاب را. استوار ساختن کتاب در پاره ای از چرم یا مقوّا. عمل و شغل ساختن جلد. || (اِ مرکب ) محل ساختن جلد.
مجلدگرلغتنامه دهخدامجلدگر. [ م ُ ج َل ْ ل َ گ َ ] (ص مرکب ) صحاف . جلدکننده . جلدگر. جلدساز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
بابالغتنامه دهخدابابا. (اِخ ) (میرزا...) جلدساز معروف که جلدهای روغنی عالی ساخته است و نمونه ٔ آن در کتابخانه ٔ سلطنتی به تاریخ 1206 هَ . ق . مرقع شماره ٔ 45 ضبط است . (از نمونه ٔ خطوط خوش کتابخانه ٔ ملی ایران ص <span class="
صحافلغتنامه دهخداصحاف . [ ص َح ْ حا ] (ع ص ، اِ) مصحف فروش . (ربنجنی ) (معجم البلدان ). || آنکه کتاب را بخیه زند و جلد کند. جلدساز کتاب . ترتیب دهنده ٔ صحف . || فروشنده ٔ صحف . || کسی که در خواندن صحیفه خطا کند. (اقرب الموارد).
جلدسازیلغتنامه دهخداجلدسازی . [ ج ِ ] (حامص مرکب ) غلاف ساختن کتاب را. استوار ساختن کتاب در پاره ای از چرم یا مقوّا. عمل و شغل ساختن جلد. || (اِ مرکب ) محل ساختن جلد.