جلعابةلغتنامه دهخداجلعابة. [ ج َ ب َ ] (ع ص ) مرد بدخوی شریر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شتر دراز بسیار بی باک شتاب زده . (منتهی الارب ). رجوع به جَلعَب شود.
جلعباءلغتنامه دهخداجلعباء. [ ج َ ل َ ] (ع ص ) مرد بدخوی بسیار شریر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شتر دراز بسیار بی باک شتاب زده . (منتهی الارب ). رجوع به جلعب و جلعبی ̍ و جلعابة شود.
جلعبیلغتنامه دهخداجلعبی . [ ج َ ع َ با ](ع ص ) مرد بدخوی بسیار شریر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شتر دراز بسیار بی باک شتاب زده . (منتهی الارب ). رجوع به جلعب و جلعابة شود. || جَلْعَبی العین ؛ مرد تیزنظر. (منتهی الارب ).