خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جلف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: اجلاف] jelf ۱. سبک، زننده، و ناشایست.۲. ویژگی کسی که رفتارهای سبک، زننده، و ناشایست انجام میدهند؛ سبکسر.
-
جستوجو در متن
-
اجلاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ جلف] [قدیمی] 'ajlāf ۱. فرومایگان؛ مردم فرومایه.۲. = جلف
-
جلافت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: جَلافة] [قدیمی] je(a)lāfat ۱. جلف بودن؛ سبکی.۲. درشتخویی.۳. بیمغزی؛ کودنی.
-
سبک رفتار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] sabokraftār ۱. تندرو؛ سبکرو؛ سبکسیر.۲. داری رفتار نامطلوب؛ جلف؛ بیوقار.
-
شفک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹شغک› [قدیمی] šafak ۱. بیهنر.۲. نادان؛ ابله: ◻︎ پنداشت همی حاسد کاو باز نیاید / بازآمد تا هر شفکی ژاژ نخاید (رودکی: ۵۰۰).۳. جلف.
-
سبک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: sapūk] sabok ۱. [مقابلِ گران و سنگین] خفیف؛ کموزن: ◻︎ هرکه را کیسه گران، سخت گرانمایه بُوَد / هرکه را کیسه سبک، سخت سبکسار بُوَد (منوچهری: ۳۰).۲. چست؛ چالاک؛ چابک.۳. (قید) [مجاز] راحت؛ آسان: ◻︎ از فراز آمدی سبک به نشیب / رنج بینی که ب...