جلنزیلغتنامه دهخداجلنزی . [ ج َ ل َ زا ] (ع ص ) درشت و استوار: جمل جلنزی . و نون آن زاید است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
جلنظیلغتنامه دهخداجلنظی . [ ج َ ل َ ظا ] (ع ص ) سطبردوش و نون آن زاید است . (منتهی الارب ). ستبردوش . (ناظم الاطباء). || مرد ستان خفته ٔ پاها بلند داشته . || بر پهلو خفته پاها دراز کرده . (ناظم الاطباء).