جلیسهلغتنامه دهخداجلیسه . [ج َ س َ ] (اِخ ) دهی است جزو بلوک پیرکوه دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت واقع در جنوب خاور رودبارو در 18هزارگزی جنوب امام . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 670 تن .
جلسهلغتنامه دهخداجلسه . [ ج َ ل َ س َ / س ِ ] (از ع ، اِ) اجتماع جمعی از مردم برای انجام امری یا شنیدن نطقی با داشتن یک رئیس : امروز من در جلسه ٔ مجلس شورای ملی حاضر بودم . (فرهنگ نظام ).
جلسةلغتنامه دهخداجلسة. [ ج ُ ل َ س َ ] (ع ص ) بسیار نشیننده . (منتهی الارب ). کثیرالجلوس . (اقرب الموارد).
جلسةلغتنامه دهخداجلسة. [ ج ِ س َ ] (ع اِ) نوعی از نشست . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). هیأتی که جالس بر آن هیأت نشیند. (از اقرب الموارد).
جلسةدیکشنری عربی به فارسیشنوايي , سامعه , استماع دادرسي , رسيدگي بمحاکمه , گزارش , جلسه , نشست , مجلس , دوره تحصيلي
پیرکوهلغتنامه دهخداپیرکوه . (اِخ ) نام بلوکی است از دهستان عمارلوی بخش رودبار شهرستان رشت . این بلوک بین دهستانهای سمام و اشکور و فاراب و دیلمان واقع شده است ، هوای آن سردسیر. محصول آن غلات و لبنیات است . این بلوک از 16 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمع نفوس آن
اسامةلغتنامه دهخدااسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) ابن مرشدبن علی بن مقلدبن نصربن منقذ الکنانی و الکلبی الشیزری الملقب بمؤیدالدولةمجدالدین و المکنی بابی المظفر از اکابر بنی منقذ اصحاب قلعه ٔ شیزر و یکی از علماء و از شجعان آنجا. او را در فنون ادب تصانیف عدیده است و ابوالبرکات بن المستوفی در تاریخ اربل