جنازةدیکشنری عربی به فارسیمراسم دفن , مراسم تشييع جنازه , وابسته به ايين تشييع جنازه , دفني , مجلس ترحيم وتذکر
جنازهلغتنامه دهخداجنازه . [ ج َ / ج ِ زَ / زِ ] (از ع ، اِ) جسد مرده . مرده . (منتهی الارب ).- جنازه ٔ غریبان ؛ چهار ستاره از هفت اورنگ که دو ستاره مقدم از آن چهار فرقدان نام دارند. (یادداشت مؤلف ). || تابوت حاوی جسد مرده
جنازهلغتنامه دهخداجنازه . [ ج َ / ج ِ زَ / زِ ] (از ع ، اِ) مرده ، و گاه مفتوح شود یا بکسر جیم بمعنی مرده و بفتح جیم بمعنی تخت که مرده را بر وی بردارند یا عکس آن باشد یا بالکسر تخت با مرده و هرکه او را مشایعت کند. ج ، جنائز. (
جنازهفرهنگ فارسی عمید۱. جسد مرده؛ نعش.۲. [مجاز] خسته.۳. [قدیمی] تابوت یا تختهای که مرده را با آن بردارند.