جنجیینلغتنامه دهخداجنجیین . [ ] (اِخ ) پیروان جنجی جوخانی . این مرد در اول بت پرست بوده و در بتخانه زنجلیج [ زنگله ؟ ] می زد، سپس دین بت پرستی رها کرد و خود دینی اختراع کرد که پیروان آن بمناسبت نام او به جنجیین نامیده شدند. (از ابن الندیم ).
جنجنلغتنامه دهخداجنجن . [ ج ِ ج ِ / ج َ ج َ ] (ع اِ) استخوان سینه . (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (آنندراج ). ج ، جناجن . (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به جنجون شود.
جنجانلغتنامه دهخداجنجان . [ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع در 5هزارگزی شمال باختری فهلیان و 3هزارگزی رودخانه ٔفهلیان . موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن گرمسیری مالاریایی است . سکنه ٔ آن <spa
جنجانلغتنامه دهخداجنجان . [ ج َن ْ ن َ ](اِخ ) نام شهری است بفارس ، و گویند خنجان است با خاء. (معجم البلدان ) (مرآت البلدان ج 4 ص 269) (مراصد).
جنجی جوخانیلغتنامه دهخداجنجی جوخانی . [ ] (اِخ ) مردی است که در آغاز بت پرست بود و سرانجام خود دین آورد. پیروان او را جنجیین گویند. (الفهرست ابن الندیم ). رجوع به جنجیین شود.