مفصل زینیsaddle jointواژههای مصوب فرهنگستاننوعـی مفصل زلالهای که شبیه به زین است و امکان حرکت در جهات مختلف را امکانپذیر میسازد، مانند مفصل پایۀ شست
جنگیلغتنامه دهخداجنگی . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به جنگ . جنگجو. دلاور. سرباز مبارز. سپاهی . (ناظم الاطباء) : رسیدند بهرام و خسرو بهم دلاوردو جنگی دو شیر دژم . فردوسی .هژبری که سرهای شیران جنگی ببوسید خاک قدم بنده وارش . <p
جنگیفرهنگ فارسی عمید۱. مربوط به جنگ.۲. دارای کاربرد در جنگ: سلاح جنگی.۳. جنگجو؛ جنگنده.۴. (قید) [مجاز] با سرعت زیاد؛ شتابان.
أدَواتٌ حَرْبيةدیکشنری عربی به فارسیتجهيزات جنگي , مهمّات جنگي , ادوات جنگي , جنگ افزارها , ابزار جنگي