جتjetواژههای مصوب فرهنگستانبادهای نسبتاً قوی متمرکز در یک جریان باریک در جوّ متـ . جریان جتی jet stream
طناب چندتابwarp-laid rope, cable-laid ropeواژههای مصوب فرهنگستانطنابی متشکل از سه یا چهار طناب چند رشته که در جهت معکوس به هم تابیده شدهاند
پسخمشdorsifelexionواژههای مصوب فرهنگستانخمش یا تا کردن بخشی از اندام، از مچ پا یا مچ دست، در جهت معکوس
چهار فصللغتنامه دهخداچهار فصل . [ چ َ / چ ِف َ ] (اِ مرکب ) (مرکب از چهار + فصل ) چهارموسم . چهارگاه . یک قسمت از چهار قسمت سال شمسی و تقسیمات چهارگانه که از نوروز یعنی اعتدال ربیعی آغاز شود چنین است : بهار و تابستان و پائیز و زمستان و هر فصلی به طور متوسط <span
جهتدیکشنری فارسی به انگلیسیaspect, bearing, course, current, direction, hand, orientation, respect, sake , side, trend, turn, way, ways _
چهارجهتلغتنامه دهخداچهارجهت . [ چ َ / چ ِ ج َ هََ ] (اِ مرکب ) چهار حد اصلی . چهارسوی وچهارطرف : چهار جهت اصلی ؛ مشرق ، مغرب ، شمال و جنوب . چهار جهت فرعی ؛ شمال شرقی ، شمال غربی ، جنوب شرقی و جنوب غربی . || عالم . رجوع به چارجهت شود.
چارجهتلغتنامه دهخداچارجهت . [ ج َ هََ ] (اِ مرکب ) چهارسوی و چهارطرف . (ناظم الاطباء). مشرق و مغرب و شمال و جنوب . چهارسمت . || عالم . (ناظم الاطباء).
شش جهتلغتنامه دهخداشش جهت . [ ش َ / ش ِ ج َ هََ ] (اِ مرکب ) جهات سته . شش طرف ؛ یعنی پیش و پس و چپ و راست و بالا و پایین . (ناظم الاطباء). پیش و پس و چپ و راست و زیر و زبر. (از التفهیم ). اطراف عالم که مشرق و مغرب و جنوب و شمال و تحت و فوق باشد. (آنندراج ) (غی
ده مجهتلغتنامه دهخداده مجهت . [ دِه ْ م َ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در یازده هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 199 تن . آب آن از رودخانه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).<br