جوانکانلغتنامه دهخداجوانکان . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از جرجان (گرگان ). ابوسعید عبدالرحمان بن حسین بن اسحاق محدث از آنجاست . رجوع به معجم البلدان شود.
جونقانواژهنامه آزاداز شهرهای استان چهار محال به معنی مکان برجسته (گونه) که به صورت معرب در زمان قاجاریه به جونقان تبدیل گشته.مردمانش قشقایی تبار و به زبان ترکی صحبت می کنند. نام شهری از توابع استان چهارمحال و بختیاری
زونکنفرهنگ فارسی معین(زُ کَ) [ آلما . ] (اِ.) نام تجاری وسیله ای معمولاً مقوایی و ضخیم با میله هایی فنردار، مخصوص نگه داری سندها و اوراق اداری برای پیشگیری از پراکنده شدن آن ها، پَروَندن (فره ).