جواحرلغتنامه دهخداجواحر. [ ج َ ح ِ ] (ع ص ، اِ) درآیندگان بسوراخ و نهان جای . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (اقرب الموارد). || المتخلفات من الوحوش و غیرها. (از اقرب الموارد).
جواهرلغتنامه دهخداجواهر. [ ج َ هَِ ] (ع اِ) ج ِ جوهر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فلزات گرانبها. هر سنگ که از آن منفعتی برآید همچون الماس و یاقوت و لعل و امثال آن . (از منتهی الارب ). گوهران : در او افراشته درهای سیمین جواهرها نشانده در بلندین . <p cla
زواهرلغتنامه دهخدازواهر. [ زَ هَِ ] (ع ص ، اِ) روشنها و بلندها. ج ِ زاهره که بمعنی روشن و بلند است . (غیاث ) (آنندراج ). روشن ها. (فرهنگ فارسی معین ) : مناقب او در همه ٔ جهان چون ثواقب درخشان بود و مآثر او چون زواهر بر صفحه ٔ ایام ظاهر. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ <span clas
جواهرلغتنامه دهخداجواهر. [ ج َ هَِ ] (ع اِ) ج ِ جوهر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فلزات گرانبها. هر سنگ که از آن منفعتی برآید همچون الماس و یاقوت و لعل و امثال آن . (از منتهی الارب ). گوهران : در او افراشته درهای سیمین جواهرها نشانده در بلندین . <p cla
حسن صاحب جواهرلغتنامه دهخداحسن صاحب جواهر. [ ح َ س َ ن ِ ح ِ ج َ ] (اِخ ) (شیخ ...) ابن باقربن عبدالرحیم شریف اصفهانی . ازمحققان فقه و حقوق شیعی امامی در نجف و از شاگردان سید جواد عاملی صاحب «مفتاح الکرامة» و شیخ جعفر کاشف الغطاء بود. وی سی سال عمر خود را در تألیف کتاب بزرگ «جواهرالکلام فی شرح شرایعال
جواهرلغتنامه دهخداجواهر. [ ج َ هَِ ] (ع اِ) ج ِ جوهر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فلزات گرانبها. هر سنگ که از آن منفعتی برآید همچون الماس و یاقوت و لعل و امثال آن . (از منتهی الارب ). گوهران : در او افراشته درهای سیمین جواهرها نشانده در بلندین . <p cla
صباغ جواهرلغتنامه دهخداصباغ جواهر. [ ص َب ْ با غ ِ ج َ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایت از آفتاب عالمتاب است . (برهان قاطع).