جوبارلغتنامه دهخداجوبار. (اِ مرکب ) مخفف جویبار. نهر. جوی ، و با لفظ گشادن و بریدن مستعمل و طره از تشبیهات اوست . (آنندراج ) : آب بگشایم دمی صد بار جوی دیده راتا مگر آن سرو آید بر لب جوبار من . صفی (از آنندراج ).ز انگور می میتوان یا
جویبارلغتنامه دهخداجویبار. (اِ مرکب ) کنار جوی آب . (برهان ) : ماهی نتافت همچو تو از برج نیکویی سروی نخاست چون قدت از جویبار حسن . حافظ. || جایی که در آن جوی آب بسیار باشد. (برهان ) (غیاث اللغات ). آنجا که ممر جویهای بزرگ باشد یا کثر
جویبارفرهنگ فارسی عمید۱. جوی بزرگی که از جویهای کوچک تشکیل میشود.۲. [قدیمی، مجاز] کنار جوی آب.۳. [قدیمی] جایی که در آن جوی بسیار باشد.
جوبارهلغتنامه دهخداجوباره . [ رَ ] (اِخ ) نام محله ایست از اصفهان . (انجمن آرا) : ای خداوند هفت سیاره پادشاهی فرست خونخواره تا که دردشت را چو دشت کندجوی خون آورد به جوباره عدد مردمان بیفزایدهر یکی را کند دوصد پاره .کمال اسماع
درب جوبارهلغتنامه دهخدادرب جوباره . [ دَ ب ِ رَ ] (اِخ ) (مسجد...) یا مسجد پیر پینه دوز، مسجدی به اصفهان و آن در دوران سلطنت شاه طهماسب صفوی بجای مسجد قدیمتر ساخته شده است . بنابر کتیبه ٔ (مورخ 955 هَ . ق .) بانی آن مهتر محمدعلی ، رکابدار بهرام میرزا صفوی (برادر شا
درب جوبارهلغتنامه دهخدادرب جوباره . [ دَ ب ِ رَ ] (اِخ ) (مناره های ... یا دو منار دارالضیافه ) نام دو منار از قرن هشتم هجری است . در اصفهان که از بقایای سر در ساختمانی از آن قرن است . اطراف آنها آثار ساختمانی قدیم بنام سنجریه موجود می باشد. (از دائرةالمعارف فارسی ).
جوبرهلغتنامه دهخداجوبره . [ ب َ رَ ] (اِخ ) محله ایست در اصفهان . (مراصد). رجوع به جوبار و جوباره شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ تیمی هروی جوباری و او را شیبانی نیز گفته اند. از مردم جوبار، دهی به هرات . محدثی وضاع و کذاب است و به جریربن عبدالحمید و فضل بن موسی و غیر آن دو احادیثی منتسب میدارد. (تاج العروس ذیل ماده ٔ جبر).
حرانیلغتنامه دهخداحرانی . [ ح َرْ را ] (اِخ ) عبدالمنعم بن نصربن یعقوب بن احمدبن علی مقری ، مکنی به ابومطهر حرانی جوباری شامکانی . از اهل اصفهان از محله ٔ حران که از محال جوبار است ، می بود. و شامکان از قرای نیشابور است . وی شیخی صالح و اهل خیر بود. از جد مادری خود ابوطاهر احمدبن محمود ثقفی رو
جوبارهلغتنامه دهخداجوباره . [ رَ ] (اِخ ) نام محله ایست از اصفهان . (انجمن آرا) : ای خداوند هفت سیاره پادشاهی فرست خونخواره تا که دردشت را چو دشت کندجوی خون آورد به جوباره عدد مردمان بیفزایدهر یکی را کند دوصد پاره .کمال اسماع