زایدونلغتنامه دهخدازایدون . [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) زائدون . جمع زاید (زائد) در حالت رفع. (المنجد). و رجوع به «زید» شود.
جویدنلغتنامه دهخداجویدن . [ ج َ دَ ] (مص ) خائیدن . مضغ. جاویدن . رجوع به جاویدن شود. || حرف را جویدن ؛ روشن و صریح نگفتن .
زویدنلغتنامه دهخدازویدن . [ زَ دَ ] (مص ) بلند شدن و مرتفع شدن . || آه کشیدن . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).