جوزبرگنبدلغتنامه دهخداجوزبرگنبد. [ ج َ /جُو ب َ گُم ْ ب َ ] (اِ مرکب ) کنایه از کار بیهوده . کنایه از کارهای عبث و بی ماحصل . (برهان ) (آنندراج ).- امثال : جوز بر گنبد انداختن ؛ کار بیهوده کردن <span class=
جوزبرکندلغتنامه دهخداجوزبرکند. [ ج َ / جُو ب َ ک َ ] (اِ مرکب )کنایه از کارهای عبث و بی حاصل باشد. (برهان ). ظاهراً مصحف «جوزبرگنبد» است چه جوز بر گنبد انداختن کنایه از کار بیهوده کردن است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).