جک بارگیریloading jackواژههای مصوب فرهنگستانجکی که بعد از استقرار ماشین بارزن برای ثابت نگه داشتن آن باز میشود و بر روی زمین قرار میگیرد
واماندگی جکjack stallواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن بار آئرودینامیکی وارد بر سطح بر نیروی فعالگر غلبه میکند
جوق جوقلغتنامه دهخداجوق جوق . (ق مرکب )دسته دسته . گروه گروه . دسته بدسته : بعد از آن جبرئیل و ملائکه و مهاجر و انصار بر وی [ پیغمبر ] نماز کردند جوق جوق . (مجمل التواریخ ). || بسیار بسیار. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جوق شود.
جوقلغتنامه دهخداجوق . (اِ) چوق . جوخ . چوخ . گروه . دسته (انسان و حیوان ). || گروهی از سوار و پیاده . فوج . || (ص ) بسیار. کثیر. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جَوق شود.
جوقلغتنامه دهخداجوق . [ ج َ ] (معرب ، اِ) مطلق جماعت از جن و انس و گروه مرغان و جز آن . (آنندراج ). کل قطیع من ای غانی هم واحد. (ذیل اقرب الموارد) : هر کجا باشند جوق مرغ کوربر تو جمع آیند ای سیلاب شور. مولوی .شب نیست که از برج فلک
دربندجوقلغتنامه دهخدادربندجوق . [ دَ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خالصه ٔ بخش مرکزی شهرستان قصرشیرین ، واقع در 5هزارگزی شمال خسروی و 2هزارگزی مرز ایران و عراق ، با 150 تن سکنه . آب آن از چاه و
پیلان جوقلغتنامه دهخداپیلان جوق . (اِخ ) (آب ...) آبی بدشت قبچاق . (رجوع شود به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 447).
حصارجوقلغتنامه دهخداحصارجوق . [ ح ِ ج ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریوندبخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. واقع در 5هزارگزی باخترنیشابور. ناحیه ای است واقع در جلگه ، معتدل . دارای 276 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود.
جوقلغتنامه دهخداجوق . (اِ) چوق . جوخ . چوخ . گروه . دسته (انسان و حیوان ). || گروهی از سوار و پیاده . فوج . || (ص ) بسیار. کثیر. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جَوق شود.
جوقلغتنامه دهخداجوق . [ ج َ ] (معرب ، اِ) مطلق جماعت از جن و انس و گروه مرغان و جز آن . (آنندراج ). کل قطیع من ای غانی هم واحد. (ذیل اقرب الموارد) : هر کجا باشند جوق مرغ کوربر تو جمع آیند ای سیلاب شور. مولوی .شب نیست که از برج فلک