جولقلغتنامه دهخداجولق . [ ج َ / جُو ل َ ] (اِ) درختی است خاردار غیر دار شیسعان . (منتهی الارب ). دار شیشعان . (فرهنگ فارسی معین ).
جولقلغتنامه دهخداجولق . [ ل َ ] (اِ) جولخ است که بافته ٔ پشمینه باشد، و بفتح اول و کسر ثالث هم گویند. (برهان ). رجوع به جولخ و جوالق شود.
جولقفرهنگ فارسی عمید۱. پارچۀ پشمی خشن که از آن خرجین و جوال درست میکردند.۲. جامۀ پشمی خشن که درویشان و قلندران بر تن میکردند.
زولاقلغتنامه دهخدازولاق . (اِخ ) جد ابومحمد حسن بن ابراهیم بن حسین لیثی مصری . رجوع به ابن زولاق و حسن بن ابراهیم و ابن خلکان ج 1 و الانساب سمعانی و ماده ٔ بعد شود.