جَبَّارُفرهنگ واژگان قرآنکسيکه برديگران علووعظمت وسلطنت داشته باشد-صيغه مبالغه از جبريعني شکسته بند و اصلاح کننده -بسیار جبران کننده(از اسماء الهي)
زبارلغتنامه دهخدازبار. [ زَب ْ با ] (اِخ ) جد محمدبن زباد کلبی و او را زبور نیز گویند. (تاج العروس ). رجوع به انساب سمعانی ذیل زبّاری شود.
زبایرلغتنامه دهخدازبایر. [ زَ ی ِ ] (اِخ ) مجموعه ٔ جزایری است در بحر احمر، در 15 درجه ٔ عرض شمالی و 42 درجه ٔ طول شرقی . بزرگترین جزایر این مجموعة الجزایر جزیره ٔ زبیر است که بیشتر مایل به شرق است . طول این جزیره از شمال به ج
زیبارلغتنامه دهخدازیبار. (اِخ ) قضایی است در عراق عرب ، لواء اربل که 15990 تن سکنه دارد و آن شامل دو ناحیه است : بارزان و مزوری بالا. (فرهنگ فارسی معین ).
زیبارلغتنامه دهخدازیبار. (ع اِ) ثفل روغن زیتون ، پس از آنکه آنرا در ظرف مسی آنقدر بجوشانند تا غلیظ شود و سپس بفشارند. مسکن درد مفاصل و نقرس و استسقا است ... (از تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 189). به این معنی در تحفه زیناد آمده است . رجوع به زیناد شود.
جبارلغتنامه دهخداجبار. [ ] (اِخ ) کودک زمین . (سفر پیداش 10:8 و 9) قصد ازستمکاران و جورپیشه گان و بزه کاران و درازقدان و پهلوانان باشد. جباران قبل از طوفان . (سفر پیدایش <span class="hl" dir=